كتاب حاضر با هدف آشنا ساختن دانشجويان رشتهي مديريت، مديريت كارآفريني و... در مقاطع مختلف با صاحبان انديشه در عرصهي ادبيات مديريت، افكار، آرا، و نظريههاي آنان در يازده بخش تدوين يافته است: تئوريهاي كلاسيك سازمان، مكتب رفتار سازماني يا روابط انساني (نئوكلاسيكها)، نظريات دربارهي سيستم، جامعهشناسان سازمان، محيط سازماني، قدرت و سياست در سازمان، فرهنگ سازماني، استراتژي در سازمان، تئوريهاي تصميمگيري، نظريات در باب كيفيت، و ساير نظريهپردازان و مشاهير مديريت. گفتني است، در همهي بخشهاي كتاب مطالب و نظريهها به ترتيب تاريخي عرضه شده و نيز به افرادي اشاره گرديده كه در كتابها و آثار مديريتي بيشتر از آنها سخن رفته است و اسامي آنها براي دانشجويان و اساتيد اين رشته، شناخته شدهتر است. در كتاب عنوان شده است: "نظريات يا تئوريهاي مديريت، در خلا شكل نگرفته و در فضايي قايم به ذات پراكنده نشدهاند بلكه هريك بازتابي از عوامل و پديدههايي هستند كه در دنيايي پيراموني آنها در جرياناند. براي درك و دستيابي به ماهيت هريك از تئوريهاي موجود، لازم است كه به بستر تاريخي و شرايط فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي حاكم بر آنها توجه كرد و در نظر داشت كه در چه حال و هوايي طرح يافته و به گسترش خود ادامه دادهاند. هريك از نظريهپردازان، خود معلول و ساخته و پرداختهي شرايطي هستند كه با آن زاده و پرورده شدهاند و نظريهي خود را در چهارچوب همان شرايط و به گفتهي "گارت مورگان" با توجه به زمينههاي فكري، تحصيلات و ديدگاههاي شخصي خود مطرح كردهاند. از اينروست كه فردي همانند فردريك وينسلو تيلور، سازمانها را مانند ماشين ميداند و آنها را با قواعد و قوانين حاكم بر ماشين طرح و تبيين ميكند. خوب كه در احوال تيلور عميق ميشويم درمييابيم كه او مهندسي منظم و دقيق بوده و در زندگي شخصي خود، اين نظم و پيوستگي مكانيكي را كاملا تجربه كرده است. امرسون با توجه به تجربيات دوران جواني خود كه در جنگ گذشته است، سازمان را در چارچوب مدل نظامي نگاه ميكند و... تمام اين موارد كه مشتهايي نمونهي خروارند، بيانگر اين نكتهاند كه نظريهپردازان بر اساس مطالعات پيشين خود و دنيايي كه در آن پرورده و بالنده شدهاند، سازمان و قواعد سازماني را ديده و سعي در ارائهي مدل و يا نظريهاي كردهاند كه توجيهگر دنياي حاكم بر خود باشد".