اين رمان در دو بخش: "در جستوجوي پدر" و "پسر يا آدم اول" نگاشته شده است. رمان حاضر سرگذشت تنهاييها، جستوجوها و كوششهاي پسركي است به نام "ژاك كورمري" كه بر آن است از بينام و نشاني، از زندگي فقيرانه و جاهلانه و لجوجانه بگريزد. او ناگزير شده بود خود را دست تنها و بيپدر پرورش دهد تا حقيقت و هويت خود را بازيابد. ژاك در جستوجوي پدرش است و درصدر رازي كه ميخواست به آن راه يابد. اما پرواضح است كه سرانجام، چيزي جز راز فقر در كار نيست كه آدمها را بينام و نشان و بيگذشته ميسازد. پدرش در فاجعهاي دور از وطن مرده بود؛ آنهم پس از زندگياي كه سراسر ناخواسته گذرانده بود. از يتيمخانه گرفته تا مريضخانه، و در اين ميان به ازدواجي دست زده بود كه از آن گريزي نبود، زندگياي كه به رغم خواست او در پيرامونش شكل گرفته بود، تا اين كه جنگ او را كشت و خاك كرد، و از آن پس براي هميشه براي خويشاوندان و پسر خود ناشناخته ماند...