كتاب حاضر، رماني است از "مارلن هاس هوفر" (1920-1970) نويسندهي اتريشي. زني، هنگامي كه چند روزي را به همراه پدر و مادرش در كوهستان ميگذراند، ناگهان ميبيند كه ديواري نامرئي رابطهاش را با دنيا قطع كرده است. اين ديوار، كه هيچ شكافي ندارد و منشا آن مرموز است، نوعي جزيره را دربرگرفته كه مصون مانده است. بيرون از آن ديوار، هر نوع زندگي سنگوار شده است. نويسنده در اين رمان و طي يادداشتهايي روزانه، زندگی رابينسون عصر اتم را شرح ميدهد. چشمانداز دوران كودكي مارلن هاس هوفر، يعني كوهها و جنگلهاي اتريش عليا، پسزمينهي اين جابهجايي مدرن فاجعهي پومپئي است. در اين ماجرا نيز موجودات در آخرين حالت و حركت خويش متعجب و سنگوار ماندهاند. آن زن طي سالهاي متمادي، به همراه يك سگ و سه گربه و يك گاو و يك گوساله، كه گويي تنها بازماندگان اين رويداد توجيه نشدهاند، بقا را ميآموزد. نوشتن يادداشتهاي روزانهاي كه هرگز كسي آن را نخواهد خواند، وسيلهاي است براي آن كه عقل زن زايل نشود. او، ضمن نوشتن واقعيت را ثبت ميكند و مانع از انحراف افكار خود ميشود.