در اين كتاب، ريشههاي پيدايي و روند تحولات انقلاب فرانسه تحليل و تبيين ميگردد. در آغاز آمده است: "انقلاب فرانسه، مانند بسياري از انقلابها، در موسم اميدها و آرزوهاي بزرگ آغاز شد. به نظر ميرسيد كه سرانجام آرمانهاي عصر روشنگري تحقق خواهد يافت: جامعهاي آرماني مبتني بر خرد و عدالت واقعا امكانپذير به نظر ميآمد. انديشمندان روشبين در سرتاسر اروپا، و هم چنين در آمريكا، با اميدواري نظارهگر بودند. اميد داشتند كه انقلاب به بيعدالتي اجتماعي، ناداني، و خرافه پرستي پايان دهد و انسانها در پرتو آزادي، برابري، و برادري زندگي كنند. اما انقلاب به مبارزهاي سهمگين و بيامان ميان جناحها تنزل يافت، كه در آن هر جناح قصد داشت برداشت خود را از جامعهي آرماني به مردم فرانسه تحميل كند. برخي از رهبران انقلاب صادقانه دلمشغول ايجاد جامعهاي آزاد و عادلانه بودند؛ ديگران افراد سنگدل و جاه طلبي بودند كه ميخواستند به قدرت و شوكت دست پيدا كنند. با سپري شدن انقلاب، حمام خون دهشتناك سپتامبر 1792، كه در آن نزديك به 1500 مرد، زن، و كودك وحشيانه به قتل رسيدند، اميدها به عصري جديد را زايل ساخت. تنها چند ماه پس از آن، تمام اروپا با وحشت و نفرت شاهد آغاز "حكومت وحشت" بود، دورهاي كه در آن ترس و گيوتين بر اين سرزمين فرمان ميراند....".