در مقدمهي اين كتاب در خصوص رابطهي انسان با كيهان تصريح گرديده است: "انسان به عنوان يك سيستم هوشمند با كل عالم هستي به عنوان يك نظام يا سيستم هوشمند ديگر، يك دستگاه و سيستم واحد هوشمند را به وجود ميآورد كه كيهان در او و او متقابلا در حيات كيهان تاثير دارد و در همكنش و واكنش دارند. ما با كيهان از لحاظ روحي، رواني، ذهني و حتي فيزيكي يك اتخاذ منظم و دستگاهي داريم و يك موجود يا وجود واحد به حساب ميآييم". بر اين اساس نگارنده از اتحاد انسان با كيهان در آموزههاي شرقي، و مكاتب عرفاني باستان شرق سخن گفته و بدين نكته اشاره ميكند كه اين مكاتب همواره بين عالم اصغر يعني انسان و عالم اكبر يعني كيهان، اتحاد وجودي قايل شدهاند كه اتحاد وجودي اين دو موجب پيدايش انديشهي وحدت وجودي در فلسفه شده است كه نخستينبار فرفوريوس حكيم، شاگرد ارسطو، آن را مطرح ساخت. وي در ادامه به ارتباط نظريهي كوانتوم با انديشههاي عرفان شرق، و رابطهي فيزيكي و ذهني ما با كيهان از طريق ميدانهاي الكترومغناطيس اشاره ميكند. مباحث كتاب عبارت است از: دنياي كوانتوم و خرد عرفاني، انرژي روحي عالم: اصل تعادل و ايدهآليسم علمي، قطبهاي مثبت و منفي عالم، يگانگي ناظر و منظور و شاهد و مشهود در نظريهي كوانتوم و عرفان، ميدان شعور و آگاهي هستي، شعور و آگاهي عالم به عنوان يك ثابت جهاني، و آيا علم در درك و توصيف عالم هستي حرف آخر را ميزند؟