اين كتاب مجموعهاي از چند مقاله است كه ابتدا با مطلبي تحت عنوان "رويت نويسنده" آغاز ميشود و سخن اصلي اين است كه نويسنده معمولا ميخواهد در پشت نقاب مستعار پنهان شود تا ديگران دربارهاش بيشتر از حد معمول صحبت كنند و او لذت ببرد كه به حرفهايشان گوش ميدهد و آنها او را نميبينند". مقالهي نخست با عنوان "رمان به مثابهي ترجمه، نوشتهي "داگلاس رابينسون" است كه در آن به اصطلاح "شبه ترجمه" (بحث دربارهي اثري اصيل يا اقتباسي) پرداخته ميشود. نويسنده در مقالهي بعدي (معاني و بيان شبه ترجمه) اين مباحث را مطرح ميسازد: ترجمهي ميان متن، معاني و بيان ترجمهي ميان متن، و برخي شيوههاي رايج در ترجمه، مقالات بعدي كتاب عبارتاند از: "متن، بدن و ترجمه در صدسال تنهايي"، "نويسنده دن كيشوت كيست؟"، "خودهاي مستعار" (بحث دربارهي دو "من" كه يكي من روزمرهي نويسنده است كه داراي حيات اجتماعي است و با مردم ارتباط دارد، و ديگر، من نويسنده كه نقاب نويسندگي بر چهره دارد. در اين مقاله داستان كوتاه "بورخس و من" به منظور بحث دربارهي دو "من" نويسنده انتخاب شده است). "سندرم هاكلبري فين" (بحث دربارهي نقابها و نقشها در اين اثر مارك تواين) و "ديدار با شبحنويسان" (بحث و انتقاد دربارهي كساني كه نوشتهها از خودشان نيست، بلكه با سفارش آنان فراهم آمده و نويسندهي واقعي در پس پرده پنهان است).