نويسنده در كتاب به منظور تعيين اولويتهاي تحقيقاتي در حوزهي هنر ـ با توجه به برنامهي اول تا سوم توسعهي كشور ـ ابتدا كلياتي دربارهي هنر و جايگاه تاريخي آن، ارتباط هنر با حوزههاي دانش، نيز وضعيت پژوهشي هنر مطرح ميسازد؛ سپس جايگاه هنر را در برنامهي توسعهي اول تا سوم بررسي ميكند. مباحث بعدي كتاب، چالش فراروي بخش فرهنگ و هنر، نيازسنجي و اولويتبندي، همچنين شامل گزارش نيازسنجي و اولويتبندي تحقيقات هنر در كشور است. نويسنده تاكيد ميكند كه مطالعهي وضعيت نهادهاي پژوهشي در ايران، روشنكنندهي اين نكته است كه هرچند كمبود مواردي ـ از جمله تجهيزات، منابع نيروي انساني، بودجهي پژوهشي و ابزار پيشرفته به عنوان مشكلات اساسي نهادهاي پژوهشي و توسعهي تحقيقات ـ مطرح است، نكتهي مهمتر آن است كه بهرهبرداري و استفاده از همين امكانات محدود نيز به نحو شايسته صورت نگرفته، به طوري كه اين دو عامل، موجب كارايي پايين و عملكرد نامناسب اين نهادها شده است. وي پيشنهاد ميكند كه ارگانها و يا سازمانهايي كه وظيفهي تخصيصي و توزيع بودجههاي پژوهشي را برعهده دارند، وظيفهي تهيهي يك پايگاه اطلاعاتي را نيز در زمينهي هنر بر عهده بگيرند تا بدينوسيله، كليهي عناوين پژوهش انجام شده و يا نتايج حاصل از آنها در اختيار عموم قرار گيرد.