اين پژوهش كه به زندگي، احوال، انديشهها و آثار عمر خيام نيشابوري (432-517 ق) اختصاص يافته در اصل متضمن دو مقوله است. نخست، شامل آرا و ديدگاههاي پژوهشگران ايراني دربارهي خيام است كه نويسنده تا حد بسياري از تحقيقات نويسندگان و محققان ايراني بهره برده كه از آن جملهاند: محمدعلي فروغي، صادق هدايت، علي دشتي، محمد محيط طباطبائي، مهدي فولادوند، رضازاده ملك و مانند آنها. مقولهي دوم، به انعكاس شعر و انديشهي عمرخيام در جهان غرب مربوط ميشود. به ويژه، آخرين فصل كتاب اختصاص دارد به وضعيت حضور خيام در غرب طي 150 سال اخير، يعني از زماني كه بر اثر ترجمهي ادوارد فيتز جرالد از رباعيات او نامش بر سر زبانها افتاد. به زعم مترجم، اين برگردان بسيار موافق با مذاق انگليسي زبانها و سبب شهرت استثنايي خيام در مغرب زمين شد و هم نقشي نادرست، حداقل سطحي، از اين دانشمند كمنظير در اذهان زودباور و سادهانديش غربيان صورت بست: نقش شاعري لاابالي، خوشباش اپيكوري مشرب و مست بادهپرست و بياعتقاد به دين و دنيا. بر اين اساس، نويسندهي كتاب دربارهي فعاليتهاي اروپاييان و آمريكاييان در ارتباط با خيام، اطلاعات گستردهاي به دست ميدهد.