نويسنده در اين اثر انديشهي ابن عربي را از "جاهليت" تا "ختم ولايت" بررسي ميكند و بر پايهي انديشهي او، نظريات عارفان مسلمان دربارهي پيدايش وجود و مراتب موجودات، همچنين تاويل ابن عربي از اصول و فروع شريعت را بازمينمايد. در فصل نخست كتاب، تصريح شده است كه ابن عربي فقط با پيروي از شريعت و عمل به شيوهي خاتمالانبيا، از جاهليت به مقام ختم ولايت رسيده است. نويسنده خاطرنشان ميكند كه از نظر ابن عربي، شريعت عيار وجود است و هم چون وجود ظاهري دارد و باطني، و هم ظاهر انسان را دربرميگيرد و هم باطن او را. با عمل به ظاهر و باطن، آن حجابها فرو ميافتد و حقيقت تجلي ميكند و معنا پديد ميآيد؛ يعني معناي وجود و زندگي، و فقط معناي عمومي انساني؛ معناي دين و اسلامي كه همهي انسانها را در خود جاي ميدهد.