نويسنده در اين كتاب چكيدهي آرا و عقايد انديشهوران ايران در دوران گذار از جامعهي سنتي به عصر جديد را تدوين نموده است. او دورهي تجدد ايران را دوران "بيداري" مينامد و قرائتهاي آن را بر سه گونه ميداند: "بيداري متحيرانه"، "بيداري سنتپرستانه" و "بيداري جستوجوگرايانه". انديشمنداني كه آراي آنها با عنوان "پيشگامان انديشهي جديد" در "عصر روشنگري ايراني" در اين كتاب فراهم آمده بدينقرارند: 1- سيدجمال الدين اسدآبادي كه ايدهي اتحاد اسلام و نظريهي بازگشت به اسلام اصيل را مطرح نمود، بر نقش استعمار در عقبماندگي مسلمانان تاكيد ورزيد و راههاي پيشرفت و شيوههاي اخذ علوم را نشان داد؛ 2- ميرزا ملكمخان ناظمالدوله كه بر نقش سنت در عقبماندگي ايران تاكيد داشت، تعصب ديني و استبداد سياسي را از موانع پيشرفت ميدانست، بر ضرورت اخذ علوم جديد، تغيير ساختار آموزشي كهن، اخذ ساختار سياسي مغربزمين، ايجاد حكومت قانوني و اصلاح خط و تاسيس مجلس شورا تكيه داشت؛ 3- ميرزا فتحعلي آخوندزاده كه عوامل عقبماندگي را حكومت ديسپوتيزم (خودكامه) و فناتيك (واپسگرايي) و خرافات ميدانست و راههاي پيشرفت را ايجاد حكومت قانوني، روحيهي وطنخواهي، گسترش علوم جديد، فرهنگ آزاديخواهي و تغيير الفباي عربي معرفي مينمود؛ 4- ميرزا يوسف خان مستشار الدوله كه منادي اخذ تمدن غربي بود از برقراري قانون سازگار با ديانت، معرفي سلطنت مقيده، حفظ آزاديهاي فردي و آزادي نشر و حدود آن سخن گفت. نويسنده، مستشارالدوله را اصلاحطلبي مدرن اما با مشي آشتيجويانه با ديانت معرفي ميكند و او را پدر نحلهي فكري دموكراسي ديني ميخواند؛ 5- ميرزا آقاخان كرماني كه متاثر از انديشههاي متفكران عصر روشنگري، همچون روسو بود و به نظر نويسنده به دليل آشنايي كرماني با دانش و فلسفهي جديد، دستگاه نظري خاصي را پايهريزي كرد. كرماني بر پيروي از قوانين و اصول طبيعي تكيه داشت و وجود حكومت ديسپوتيستي، عقايد متصوفه، خرافهپرستي، آداب اجتماعي متاثر از عقايد مذهبي فناتيكي را عوامل عقبماندگي ميداند و راهحل را دراخذ علوم و فنون، هنر و تمدن فرنگ به صورت اقتباس آگاهانه، اخذ بنيان سياسي جديد فرنگ، تاسيس دولت مشروطه و ناسيوناليسم ميدانست؛ 6- ميرزا عبدالرحيم طالب اوف كه علت عقبماندگي را در فقدان قانون، سلطنت ظلمه، جهل و انحطاط علمي ميداند و راهحل را در اخذ علوم و ايجاد حكومت قانون با اقتباس آگاهانه ميدانست.