كتابچهي حاضر، نمايشنامهاي است از "اسكار وايلد" ـ شاعر ايرلندي قرن نوزدهم ميلادي ـ كه به دو زبان فارسي و انگليسي فراهم آمده است. "سالومه"ي زيبا كه "هرود"، حاكم يهوديه، ناپدري اوست، صداي "يحيي" پيامبر را از اعماق آبانباري كه در آن زندانياش كردهاند ميشنود و اين ميل در دلش پديد ميآيد كه با آن مردي آشنا شود كه براي اين خاندان شاهي فاسد كيفرهاي وحشتباري پيشگويي ميكند. او به سوي جواني دستور ميدهد كه يحيي را نزد او بياورند. سالومه با ديدن او گرفتار عشق شديدي ميشود، اما پيغمبر، دهشتزده دست رد بر سينهاش ميزند و نفرينش ميكند. سالومه كه نفرت او را در دل داد در ازاي پاداش رقصي كه نزد پادشاه انجام داده، سر يحيي را ميطلبد. بدينترتيب سر يحيي از بدنش جدا ميگردد.