مجموعهي حاضر برپايهي دو سلسله سخنراني از "ريچارد رورتي" شكل گرفته است. نخست، سه سخنراني در قالب درس گفتارهاي نور تكليف در فوريهي 1986 در دانشسراهاي دانشگاهي لندن، و روم، چهارسخنراني در قالب درس گفتارهاي كلارك در فوريهي 1987 در دانشسراي تربيتي كمبريج. در بخش نخست با عنوان پيشامد زمان، "رورتي" بحث را با فلسفه، زبان آغاز ميكند. وي اين مساله را به پيش ميكشد كه تنهاجملات ميتوانند درست باشند، و انسانها حقايق را با ساختن زبانهايي براي بيان جملات ميسازند. "رورتي" در اينجا بر آثار "ديويد سون" تمركز ميكند. موضوع پيشامد خودبودگي و پيشامد جامعهي ليبرال دو مبحث بعدي كتاب هستند. بخش دوم با عنوان "بازي و نظريه" متضمن سه بحث است. ابتدا "بازي شخصي و اميد ليبرالي". دوم "خودآفريني و وابستگي" با كنكاشي در آراي پروست، نيچه و هايدگر. سوم بررسي نظريهي "بازي باور" تا انتشارات شخصي كه برپايهي انديشههاي دريدا مطرح ميشود. مبحث پاياني كتاب نيز دربارهي "قساوت" است كه طي آن آراي ناباكوف و اورول در اين خصوص تبيين ميگردد و در انتها موضوع "همبستگي" بررسي ميشود. گفتني است بحثانگيزي رورتي بيشتر از بابت آثاري است كه از دههي هشتاد به اين سو، با پرداختن به مناسبات ميان سياست، فرهنگ، و جامعه و نسبت فلسفه با اين سه ـ از همه مهمتر در كتاب حاضر و همچنين در "فلسفه و اميد اجتماعي (2000) ـ پديد آورد. "رورتي متفكري (به معناي مصطلح) راديكال نيست. محافظهكاري است كه ميخواهد ديدگاههاي دموكراتي خود را با توجه به بهترين روشگريهاي فرهنگ اروپايي و رهآوردهاي روياي اميركايي به پيش برد. پس، به جاي تلاش براي ريشهكن كردن اميدهاي جامعهي ليبرالي و زدودن آمال اوتوپيايي و جذب شدن در فرهنگ "مخالفخواني" ماركسيستهاي اروپايي يا "مكتب كينتوزي" (عنواني كه بلوم به چپ جديد آمريكايي داده)، رورتي خواهان حفظ و حراست از نهادهاي دموكراسي و تلاش بيشتر براي ارزشهاي آزادي در قالب قانونمداري و برابريخواهي در يك جامعهي ليبرالي است. كتاب كنوني (1988) هم در واقع داستاني دربارهي چنين جامعهاي است...".