در تعريف سازمان يادگيرينده در كتاب عنوان شده است: "سازماني است كه زمينهي يادگيري را در تمام سطوح سازماني مهيا كرده است و دايما خود را تحول ميبخشد. سازمان يادگيرنده، سازماني است كه در آن مشاركت تمامي كاركنان در فرآيند تغيير دايمي به سوي ارزشها و اصول مشترك وجود دارد. اينگونه سازمانها فرصتهاي يادگيري دايمي را فراهم ميآورند، از يادگيري براي دستيابي به اهدافش استفاده ميكند، عملكرد فردي را با عملكرد سازماني پيوند ميزند، پرسشگري و گفت و گو را تقويت كرده، كاركنان را براي به اشتراك گذاردن نظرات و خطرپذيري آزاد ميگذارد. فلسفهي سازمان يادگيرنده، يادگيري دايمي سازمان با توجه به شتاب تغييرات محيطي در جهت ماندگاري و بقاي سازمان است". اصول و بنيادهاي سازمان يادگيرنده بدينقرار است: نگرش سيستمي به يادگيري، كاركنان خلاق و توانمند، رهبري فرهيختگان، حاكميت پرسشگري، تعهد به يادگيري، شبكهسازي در يادگيري، يادگيري براي آموختن، محوريت توانمنديهاي فردي، و تسهيم اطلاعات. در كتاب حاضر به نقش برنامهريزي آموزشي، نيازسنجي، اثربخشي و تعامل آنها در سازمان يادگيرنده پرداخته شده و مباحثي از اين دست مطرح گرديده است: نقش پارادايم مديريت دانش در استقرار سازمان يادگيرنده، بحرانستيزي سازمانهاي يادگيرنده، روشهاي برنامهريزي آموزشي در سازمانها، الگوي جامع نيازسنجي چندبعدي در آموزشهاي مهارتي كاركنان و توسعهي مديران سازمانهاي يادگيرنده، و نقش نظام مديريت كيفيت فراگير در اثربخشي يادگيري سازماني.