موضوع اين كتاب جايگاه نظريه انتقادي "كارل ماركس "در سخن سياسي مدرن است كه طي دو بخش سامان يافته است .پرسشهاي اساسي كتاب عبارتاند از : "سهم ماركس در پديد آمدن مسائل امروزي تا چه حد بود؟"، "آيا بدون او، ما به جهان، به خودمان، و به امر سياسي، به شكلي كه امروز مينگريم، توجه ميكرديم؟"، "آيا ماركس در ساختن صورتبندي دانايي روزگار ما نقش داشته يا نه؟"، "اگر پاسخ مثبت است، نقش او چه بود؟ ."نگارنده بر اين باور است كه "ماركس نظريهاي اجتماعي و انتقادي بنا نهاد كه هنوز هم براي فيلسوفان و دانشمندان علوم اجتماعي مطرح و مهم است، و از جنبههايي فعليت دارد .او نه فقط بر پيروان راست كيش خود، يعني انديشگراني چون :لوكاچ، كارل كرش، آنتونيو گرامشي، لويي آلتوسر، لوچوكولتي، و نيز بر انبوهي از سياستمداران و انقلابيها، بل بر برخي از نامآوران فلسفه و علوم انساني سده بيستم كه به گرايشهاي گوناگون فكري تعلق داشتهاند، تاثير گذاشته است...بررسي انديشهي اجتماعي و سياسي مدرن، و درگير شدن در مباحث موقعيت پسامدرن بدون توجه به كارهاي ماركس ناكافي است ."نگارنده در اين كتاب ضمن مروري بر انديشهها، روششناسي و خاصه دموكراسي مدرن وي، به نقد و ارزيابي آن اهتمام نموده است . نهايتا بايد گفت" :چشمانداز كتاب حاضر، به مباحث امروزي در مورد مدرنيته باز ميگردد .هدفش پيش از اين كه كشف بحران ماركسيسم باشد، فهم جايگاه و نقش كارل ماركس در تدوين سياست مدرن، و كشف مرزي است كه انديشهي سياسي او را از نظريهي اجتماعياي كه پيش ما كشيد جدا كند .در اين كتاب فرض نشد كه انديشه ماركس محور معنايي محكم و استواري دارد، بلكه او متفكري معرفي شده كه با وجود اشتباههاي گاه بزرگ و كوچك و تعميمهاي نظرياش همچنان به ما ياري ميدهد تا روزگارمان را تاويل كنيم ."پيش از ورود نگارنده به بحث اصلي، شرح مختصري از آثار و زندگي ماركس، همچنين وقايع و تحولات پس از ماركس با گذشت بيش از 120سال، بازگو شده است .بخش نخست ذيل عنوان" :نظريه انتقادي ماركس و امر سياسي "شامل مطالب ذيل است" :ديالكتيك مدرنيته"، "سنجشگري و فلسفه"، "سنجش خرد سياسي"، "رهيافت ماترياليستي به تاريخ "و "سه مفهوم در نظريه انتقادي ."بخش دوم با عنوان "مفاهيم و مسائل سياسي و انديشه ماركس "اين مباحث را در بردارد" :پرولتاريا و پيكار اجتماعي"، "دولت و دمكراسي"، "سياستهاي كارگري "و "نظريه انقلاب و سوسياليسم ."