نگارنده در اين كتاب شرايط جهاني و استراتژيهاي جديد سلطه به ويژه در قرن 21 را تشريح نموده است. در بخش نخست كتاب با عنوان رهيافت نظري و روششناسي ابتدا تعاريفي از استكبار، استعمار، امپرياليسم و نظريههاي سلطه آمده و سپس مباني فكري و ايدئولوژيك و چگونگي شكلگيري استكبار سرمايهداري بررسي شده است. در بخش دوم با عنوان سياستهاي اجرايي اين مباحث مطرح گرديده است: استراتژي نظامي، سياستهاي اقتصادي، اهدا و شيوههاي فرهنگي. در كتاب، در تعريف استعمار فرانو (سلطهي جهاني) آمده است. "پس از شكست نسبي و سپري شدن دوران حاكميت فراگير دو نوع سلطهي استعمار مستقيم و غير مستقيم، در سه دههي اخير، سلطهي نامرئي از طريق جهانيسازي به اجرا درآمد. نظام سرمايهداري براي تسلط بر بازارهاي جهاني و عدم تعهد در قبال ديگران و هزينههاي دولتهاي وابسته و دستنشانده، سياست مشابهسازي فرهنگي و ارزشي و از بين بردن فرهنگهاي بومي، ملي و نژادي و ديني را استراتژي بلندمدت سلطهي جهاني خود قرار داد. جريانهاي جهانيسازي با غربيسازي ابتدا با پيوند فرهنگ و تكنولوژي، و سپس با يكپارچه كردن بازارها از طريق سازمان تجارت جهاني و بعد با برقراري نظم نوين جهاني روند تكميل و تحكيم سلطهي فرهنگي، اقتصادي و سياسي را دنبال كرده است.