كتاب حاضر، دربرگيرندهي شرح زندگي، افكار، و آراي "مارتين لوتر" ـ باني نهضت پروتستان ـ است. به تصريح كتاب: "مارتين لوتر، باني نهضت پروتستان، در زمرهي معدود كساني است كه سبب تغيير عمده در تاريخ شد. او با شهامت بسيار در اصول عقايد مسيحي كه بيش از هزار و پانصد سال مقبول همگان بود، درنگ كرد و آنها را به بوتهي نقد و آزمون كشيد. نيمي از شخصيت وي ريشه در باورهاي قرون وسطي داشت و نيم ديگرش به دنياي جديدي معطوف بود كه تحول در علم و معرفت را به ارمغان آورد... انديشهي لوتر بر همگان موثر افتاد و دغدغهي همهي روشنانديشان گشت. مسالهي وي، معضل بسياري بعد از او شد. پس از او بود كه به سرعت چهرهي عالم تغيير كرد. مردم از انزوا قصد فضا كردند و از صومعهها وكليساها به قصد عمران دنيا بيرون آمدند. فلسفه تغيير روش داد و علوم نوين زاده شدند. اينك، كشف دنيا بهتر از پرداختن به مسائل خيالي آن جهان بود. گويي لوتر نوري بر دنيا افكند كه همهچيز را در پرتو آن عيان ميگشت؛ اما اين بار نيز اين نور برگرفته از دين بود. لوتر بر همگان نافذ افتاد؛ كانت و هگل از او تاثير گرفتند و رودلف اوتو و كارل بارث در پي او رفتند. شلاير ماخر راي از او گرفت و بر آن افزود و مارتين بوبر اگرچه از او الهام گرفت ولي اهتمام نمود و بارديگر انجيل را به آلماني ترجمه كرد. وبر از تاثير نهضت پروتستان بر اقتصاد و سرمايهداري گفت و نيچه صراحت لحن او را آموخت؛ در حالي كه شوپنهاور طعن گزندهي او را به كار برد. پل تيليخ از آموزههاي او گفت و علم كلام ديگر برخاست. هايدگر او را ستود و كي يركهگور نيز از او سخن گفت. خلاصه، موافق يا مخالف نميتوانستند آثار او را ناديده بگيرند زيرا او در تاريخ ظاهر شده بود". گفتني است، مترجمان علاوه بر ترجمهي كتاب، در ضميمه بر آن افزودهاند؛ يكي مربوط به مسالهي بخشايش گناهان و فروش بخشايش است كه مسالهي حياتي و اصلي جنبش لوتري محسوب ميگردد؛ و ديگري، متن نامهي 95 مادهاي است كه انفصال او را از كليسا حتمي كرد.