كتاب حاضر، سرگذشت نامهي ليزا (نور) ـ همسر شاه اردن ـ است كه در آن از دوران كودكي، خانواده، شرح آشنايي با شاه اردن، اقدامات همسران سابق شاه، نيز چگونگي مرگ همسر سخن رانده است. به تصريح وي: "من همسر آيندهام را نخستين بار از طريق عدسي دوربينم ديدم. با پدرم در باند فرودگاه عمان ايستاده بوديم كه ناگهان ملك حسين براي خوشامد گويي به پدرم وارد شد. پدرم كه كمترين فرصتي را از دست نميدهد. به سرعت دوربين را در دستهايم نهاد و گفت: از من و شاه عكس بگير. من مطيعانه عكسي از شاه و پدرم در كنار يكديگر گرفتم. شاهزاده خانم عاليه، دختر بزرگ ملكحسين، نيز در عكس ديده ميشد. پس از آن شاه و پدرم، كلماتي رد و بدل كردند و سپس ملكحسين، همسرش ملكه عاليه را صدا كرد تا با ما آشنا شود و...."