كتاب حاضر به معرفي مطالعات فلسفي مربوط به معرفتشناسي اختصاص يافته است و نگارنده طي آن به سوالاتي از اين دست، پاسخ ميدهد: منبع معرفت، چگونگي تحصيل معرفت، چگونگي تشخيص معرفت از عقيده و راي صرف، چگونگي اعتماد به معرفت ديگران، نيز اين كه شكاكيت به چه ترتيبي، مفروضات متداول در معرفت را مورد ترديد قرار ميدهد؟ به تصريح نگارنده: "كتاب حاضر مشتمل بر دو موضع محقر و وحدتبخش، اما در عين حال مثبت و سودمند ميباشد. نخستين آنها پذيرش صدق به عنوان نوعي مطابقت است. فرقي نميكند كه دربارهي توجيه، چه نظريهاي را پذيرفته باشيم. از اينرو نسبيت در باب صدق را به چالش ميگيريم. دومين موضع، نقش محوري است كه ما در ارزيابي توجيه فلسفي و علمي به تبيين اختصاص ميدهيم؛ موضعي كه گاهي تبيينگرايي خوانده ميشود. تبيينگرايي ما برخاسته از ارتباط مسالهي ديرينهي نسبت ميان شهود و تئوري در معرفتشناسي است. پيام عمدهي اين كتاب، آن است كه معرفتشناسياي زنده و پويا است كه تعامل يا علومشناختي، نظريهي تصميم و پژوهشهاي ميانفرهنگي موجب استحكام آن گردد".