نويسنده در اين نمايشنامه، اخلاق بانوان زمان خود را كه بر اثر حس خودنمايي و دانشفروشي از زندگاني آرام و دلكش خانوادگي سر، باززده و پيوند با فلسفه و علوم را بر زناشويي و پروش فرزند و مردآفريني برتري ميدادند. انتقاد ميكند و با بياني شيوا آنان را به تكاليف طبيعي و مادري خود، آگاه و هوشيار ميسازد و ميرساند كه اگر روش دور از عقل اين زمره از زنان، دنبال شود، سير طبيعي اجتماع، راه خود را گردانيده و نسل آينده به گرداب نيستي فرو خواهد رفت.