نگارنده ذيل دو بخش اصلي كتاب سعي دارد به اين پرسشها پاسخ گويد" :يك جامعه چگونه بايد باشد تا بتوان آن را جامعه سياسي ناميد؟"، "جوامع سياسي چگونه سر بر ميآورند؟"، "چرا بايد اين جوامع را از نظر اخلاقي مشروع دانست؟ ."وي هدف خود از نگارش كتاب را چنين عنوان ميكند" :قصد و نيت من در اين كتاب اين است كه فلسفه، مختص نخبگان نيست و بايد همه افراد در سياست و دولت مشاركت داشته باشند ."اين كتاب كه پنجمين نوشتار از مجموعه "فلسفه سياسي "است، "در واقع داستان تفكرات و تاملات انسان در مورد چگونگي اداره جامعهاش را از آغاز تا به امروز باز ميگويد و در نهايت زمينه را براي خواننده آماده ميسازد كه بينديشد در آينده چه امكاناتي براي سامان بخشيدن به اداره امور جامعه وجود دارد ."عناوين كتاب بدين قرار است" :ماهيت فرمانروايي سيالي "(شامل :مسئله فرمانروايي سياسي، نظريههاي مدرن قرارداد اجتماعي، و رضايت و دموكراسي) و "حدود فرمانروايي سياسي عادلانه "كه به اين مطالب اختصاص يافته است :عدالت توزيعي، ليبراليسم، و نظريه پست ـ ليبرالي، شهروندي، ناسيوناليسم و فرهنگ .