نويسنده در بخش نخست كتاب نقد و تحليلي از داستانهاي جمالزاده به دست ميدهد. وي در آغاز، به سير تحولات نثر فارسي در دوره قاجار اشارتي ميكند ;آنگاه اطلاعاتي درباب زندگي سيد جمال واعظ اصفهاني (پدر جمالزاده) درج نموده در پيآن بهاختصار، زندگي و فعاليتهاي فرهنگي جمالزاده را بررسي ميكند .در بخش اصلي كتاب، داستانهاي مختلف جمالزاده نقد و ارزيابي شده پس از آن، گزيدهاي از داستانهاي وي فراهم ميآيد .نويسنده كتاب در آغاز ميگويد" :دريافت يكسويه جمالزاده از ساخت زندگي و ميزان تاثيرپذيرياش از گذشته باعث شده، تا مجموعه آثار داستاني خلق شده، به نوع بسته تبديل گردد، يعني براين اساس خواننده توانايي تصميمگيري درباره صحبت و سقم پديدهها را ندارد و هر آنچه راوي ميگويد بايد بپذيرد .جمالزاده به منظور دست يافتن به آموزهها و آراي خود، داستان را فداي مضمون و درون مايع كرده است . او با توجه به توانمندي بالا در خلق آثار برتر و نگاه موشكافانه و جستوجوگر در غالب موارد، حاضر شده پيكره و زيرساخت داستانهايش را متزلزل كند اما مضمون و درونمايه داستانها آن گونه كه ميخواهد مطرح ميگردد ...حركت جمالزاده در هنگام توصيف مضامين و پديدههاي طبيعت از كل به جزء بوده است .جمالزاده در داستانهاي اوليه خود درصدد توصيف و بررسي مسائل عمده و بنيادين هستي چون زندگي، مرگ، راه سعادتمندي ....بوده است و پس از گذشت زمان براي ايجاد تنوع و ظاهرا دگرانديشي به مباحث جزييتر پرداخته است ...او در تمام داستانهايش يك ديدگاه و يك ذهنيت را اعمال كرد و مصرانه در اثبات آن كوشيد .او حتي در بيان مقصود از يك شيوه داستاننويسي استفاه كرد .حضور عناصري چون طنز، هزل، مبالغه، اطناب، زاويه ديد اول شخص، راوي همه چيزدان مطلق گرا، مضامين انتقادي كه حول محور سياست، جامعه، مردم ميگردد ...باعث شده تا قالب و اسكلتبندي داستانهاي او يكنواخت و قابل دسترس باشد ...از ميان معضلات اجتماعي هم سنتگرايي، منفعتطلبي و تعصبات نابخردانه بيشتر از ساير موارد در داستانهاي او به باد انتقاد گرفته شدهاند .او باعث و باني تمام مشكلات مردم را بروز سه عامل فوق ميداند ."