موضوع اصلي اين كتاب تفاوت عمده ميان علم سنتي و علم متجددانه است كه طي آن نويسنده سعي ميكند با استفاده از سرمايههاي فكري و علمي سنتهاي معنوي بشر، راهي براي حل مشكلات فكري و فرهنگي انسان معاصر بيابد .وي نخست از عوامل تاريخي و علل فكري كه در غرب باعث جدايي بين معرفت و معنويت شده است سخن ميگويد ;سپس با استناد به گفتار حكما و عرفاي تمدنهاي مختلف، به علمي به نام "فلسفه اولي "يا متافيزيك اشاره كرده ماهيت آن را توضيح ميدهد .در پايان با توجه به اصول عمل فلسفه اولي، قلمرو انسانشناسي، جهانشناسي و فلسفه هنر تبيين ميگردد .