نگارنده در اين اثر كوشيده هويت تاريخي و موقعيت كنوني كردها را مطالعه كند و ابعاد ناشناختهي مشكلات آنان را نشان دهد. محور گفتارهاي كتاب مبتني بر تحليل شواهد تاريخي و كنوني است. بر اين اساس، نگارنده خاطرنشان ميكند: "مشكلات كنوني مردم كرد در خاور ميانه، ناشي از انحصار قدرت توسط دولت ـ ملت خاص در اين منطقه است. دولتهايي كه كيان سياسي، فرهنگي، اداري و اقتصادي كشورهاي خاور ميانه را در قبضهي خود دارند و بر سرزمين نياكان مردم كرد حكومت ميكنند، مشكلات فراواني براي خويش و مردم كرد به وجود آوردهاند ... "دولت ـ ملت" به ناحق بر جايگاه "دولت ـ شهروند" نشسته است ... ملتها يا قوميتها در قالب شهروند ميتوانند خود را پاس بدارند و در همگرايي با يكديگر از مزايا و امكانات بيشتر بهرهمند شوند، ولي در قالب دولت ـ ملت خاص همگرايي و همدلي جاي خود را به نفاق و دودلي خواهد داد. كشورهايي كه در خاور ميانه، بر مبناي نظر استعمار يا با تكيه بر زور ايجاد شدهاند، حقوق بيشتر ساكنان آن كشورها، چون كردها را زير پا نهادهاند".