با توجه به تعاريف جامعهشناسي سياسي و وضعيت اين علم در ايران و همچنين محوريت جامعه و نيروهاي اجتماعي و آزاد و خودمختار بودن انسان به مثابهي موضوعات اصلي جامعهشناسي و به ويژه با توجه به بهكارگيري ديدگاه انتقادي، تحليل مسايل و موضوعات سياسي و اجتماعي ايران، نويسنده چارچوب اين كتاب را در پنج فصل تنظيم كرده است. در فصل اول و دوم نظريههاي مهم مطرح شده دربارهي نسخ با گونهي دولت و جامعه مورد نقد و بررسي قرار ميگيرند. در نقد تعاريف و آراي ارائه شده نشان داده ميشود كه هم دولت و هم جامعه در تطور تاريخي، روندي غير طبيعي تكاملي كند و ارتباط ناپيوسته داشتهاند. جدايي دولت از جامعه، وجود تعارضات مختلف سياسي و فرهنگي ميان نيروهاي اجتماعي با دستگاه حكومتي و عوامل بازدارنده تحقق و برپايي جامعهي مدني، هم به دولت و هم به جامعه سرشت منحصر به فردي بخشيده، به گونهاي كه هيچ سنخيتي با دولت و جامعهي مدرن اروپايي و حتي با جوامع در حال توسعه ندارند. در فصل سوم وچهارم نيروها و طبقات اجتماعي و نخبگان سياسي مورد نقد و بررسي قرار ميگيرند. در فصل آخر با توجه به ريشههاي وقوع چندپارهگيهاي اجتماعي و كشمكشهاي سياسي به دو شكل درون حكومتي و خارج از حاكميت، نشان داده ميشود كه چرا ايران همانند سايركشورهاي دستخوش دگرگونيهاي اجتماعي و درگيريهاي سياسي به حذف رقبا و خشونت ميانجامد و در اين ارتباط چه موانعي در سر راه مشاركت سياسي و برقراري جامعهاي مدني قرار دارند.