نگارنده با بهرهگيري از قصهي "آدم و حوا" بيان ميكند كه چگونه بشر از روياي بهشت سقوط كرد و ما چگونه اين شديم كه هستيم. "با خوردن از درخت سيب بهشت چشم معنوي ما بسته شد و ديگر نتوانستيم حقيقت را ببينيم اين درخت سيب در واقع همان درخت دانش است كه به تدريج در سرما ريشه دوانده و روياي زندگيمان را تسخير ميكند. اما در همان زمان براي نخستين بار به جهت وجودي عشقي پرداختيم و هنوز در پي بهشت گمشده و وجود اصيل خويش هستيم". مطالب اين كتاب راهكارها و اصولي براي رسيدن به آرامش دروني، بازيابي ايمان و ارادهي آزاد و يافتن حقيقت و واقعيت است.