نگارنده با اشاره به اين كه رشتهي "برنامهريزي درسي" به منزلهي يك حوزهي تخصصي در اوايل قرن بيستم مصادف با انتشار كتاب "برنامهي درسي" به قلم "فرانكلين بوبيت" پديد آمده رويكردهاي مختلف اين رشته را اعم از رويكرد روشمدار (تاكيد بر رشد فرآيندهاي ذهني)، محتوامدار، تعاملي (معلم ـ دانشآموز) و اجتماعمحور، معرفي ميكند. سپس تعاريف مختلف از برنامهريزي درسي را مطرح و بررسي ميكند. در بخش دوم نيز مراحل برنامهريزي درسي را بازگو ميكند كه از آن جمله است، جهتدهي ارزشي، نيازسنجي، تعيين هدفهاي برنامه، تعيين استانداردهاي آموزشي، انتخاب و سازماندهي محتوا، انتخاب راهبردهاي ياددهي و يادگيري، تهيه و توليد مواد آموزشي، ارزشيابي، اجراي سراسري برنامهي درسي، ارزشيابي و بازنگري. براي نمونه در بخش "بازنگري"، نگارنده تصريح ميكند: "چند عامل ممكن است به تدريج برنامهي درسي را تضعيف نمايد. عامل اول، يافتهها و اطلاعات جديد علمي است. ممكن است در اثر توسعهي دانش بشري، مفاهيم علمي برنامهي درسي كهنه شوند و از اعتبار بيفتند. عامل دوم، عدم تناسب برنامه با مناطق و شرايط مختلف است. عامل سوم، عدم تحققبخشي از هدفهاي آموزشي است. ممكن است فراگيران در يادگيري سطوح بالاي شناختي و يا گرايشهاي مورد انتظار، موفقيت لازم را كسب ننمايند. عامل چهارم، ناتواني آموزشدهندگان در اجراي برنامهي درسي است. گاهي برنامه مناسب است، اما مربي نميتواند به طور مطلوب اجرا كند".