مباحث اين كتاب به موضوع تبعيض زنان در جوامع سرمايهداري اختصاص دارد نويسنده نتيجه ميگيرد كه به رغم تغيير در نگرشها، زنان كماكان با تبعيض نهادينه شدهاي در ساختار جامعه رو به رو هستند و هنوز به دليل زن بودن جايگاه خود را پيدا نكردهاند. "نويسنده پس از بيان مباحث كلي در فصل اول، در فصل دوم نشان ميدهد كه زنان براي به دست آوردن ترفيع در ادارات دولتي بايد دو برابر مردان كار كنند. در اين فصل توجه خواننده به اين موضوع معطوف ميشود كه زنان همواره در سطوح شغلي پايينتر نسبت به مردان قرار دارند. به علاوه اين كه زنان در محيط كار مورد مزاحمتهاي جنسي هم قرار ميگيرند. در فصل سوم نويسنده به اين مسئله اشاره دارد كه در اين كشورها زني كه ميخواهد به ارتقاي شغلي دست يابد بايد مثل يك مرد رفتار كند. به علاوه به استثناي زنان اندكي كه بقيه آنان قادر نيستند به سطوح بالاي مديريت دست يابند. در برخي از مشاغل مانند پزشكي چنانچه زني ازدواج بكند و صاحب فرزندي شود تحت فشار و استرسهاي كاري قرار ميگيرد. در فصل چهارم از مشكلات زنان باردار و مقررات سخت در مورد آنان سخن ميگويد. اخراج از كار مجازاتي است كه براي تعداد بسياري از زنان باردار در نظر گرفته ميشود. از طرف ديگر مشكل مهد كودك و هزينههاي سنگين آن براي مادران شاغل وجود دارد. بيثباتي وضع خانواده بالا بودن ميزان طلاق و مشكلات مالي و فقر زنان سرپرست خانوار از موضوعهاي ديگري است كه نويسنده به آنها ميپردازد. در فصل پنجم نويسنده اشاره ميكند كه در شرايط سخت كاري شمار زنان شاغل تمام وقت به نصف ميرسد وي به طراز قابل توجهي تعداد زناني كه رسما مشغول به كارهاي نيمه وقت هستند افرايش مييابد. نه تنها زنان به دليل مادر شدن كمتر حقوق ميگيرند، بلكه از ارتقاي حقوقي كه به ساير اعضاي اداري پرداخت ميشود محروم ميشوند به علاوه اين كه شانسي براي ارتقا ندارند. اين زنان بدون بهرهگيري از حق زايمان، حق مرخصي استعلاجي، حق مقرري بيكاري يا حقوق كامل بازنشستگي، از منافع رفاهي دولت كمترين استفاده را ميبرند و در نتيجه براي تامين معاش خود به درآمد مرد متكي ميشوند در فصل ششم نويسنده موضوع قوانين دستمزد برابر و تبعيض جنسي را مورد بررسي قرار ميدهد و همچنين برابري حقوق زن و مرد را در دادگاه مطرح كرده و نشان ميدهد كه در مورد زنان احقاق حق در تمام مراحل و وجوه گوناگون آن تحقق نميپذيرد. در فصل هفتم نويسنده پس از تعريف واژه فمينيسم به افسانهي جنگ ميان زن و مرد اشاره ميكند و نشان ميدهد كه در جوامع سرمايهداري تعداد زنان تحت خشونت و ضرب و شتم، آنقدر زياد است كه براي گروههاي امداد بانوان، امكان پذيرفتن آنها در پناهگاهها ميسر نيست".