نگارنده ابتدا از اهميت انسانشناسي، سخن به ميان آورده، آن را مقدمهي خداشناسي معرفي ميكند. سپس به مقايسهي انسانشناسي اسلام با غرب، دست ميزند. در اين مقايسه، به زعم وي انسانشناسي ديني، وحياني و بيرون از دسترس عقل است، نيز، انسان محبوبيت دارد. در حالي كه در انسانشناسي غربي، خويشتنگريزي جاي خوديابي را گرفته، همچنين توجه به دنيا و انسانمحوري (اومانيسم) در مركز قرار گرفته است. در بخشهاي ديگري از كتاب، ابعاد مثبت و منفي طبيعت انسان بازگو شده و در پايان نيز هدف نهايي از خلقت انسان، مطرح گرديده است.