كتاب حاضر، رماني فارسي است كه با زباني ساده و روان و بيان جزئيات لازم نگاشته شده است. داستان با پرداخت مناسب شخصيتها و توصيف عميقترين احساسات و افكار آنها و همچنين با بيان دقيق جزئيات صحنهها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه ميكند. در داستان ميخوانيم: «يكي از روزهاي گرم تابستاني سال 1345 بود و خورشيد با نهايت سخاوت ميتابيد. بوي تابستان داغ، روي شيروانيهاي آفتابخورده پيچيده بود، گلهاي رنگارنگ بنفشه و رز، زير سايه دلپذير نارون و بيد رقصان مجنون، عرضه اندام ميكردند. «مانلي» درحاليكه خميازه ميكشيد از خواب بيدار شد».